آخرین مطالب
امکانات وب
من اين سو جنگلي راا به آتش كشيده ام!!!!!!
lost girl...
برچسب : نویسنده : مهديس niloofarane بازدید : 266 تاريخ : يکشنبه 21 خرداد 1391 ساعت: 2:04
منتظر واسه رسيدنت توي بارون ميمونم
زير بارون انتظارت رنگ تازه يي داره
منم عاشقترم انگار وقتي بارون ميباره
lost girl...
برچسب : نویسنده : مهديس niloofarane بازدید : 264 تاريخ : يکشنبه 21 خرداد 1391 ساعت: 2:04
و هی آگهیدادم اینجا و آنجا
و هر روز
برای دلم
مشتری آمد ورفت
و هی این و آن
سرسری آمد ورفت
ولی هیچ کسواقعا
اتاق دلم راتماشا نکرد
دلم قفل بود
کسی قفل قلبمرا وا نکرد
یکی گفت:
چرا این اتاق
پر از دود وآه است
یکی گفت:
چه دیوارهایشسیاه است
یکی گفت:
چرا نور اینجاکم است
و آن دیگریگفت:
و انگار هرآجرش
فقط از غم وغصه و ماتم است
و رفتند وبعدش
دلم ماند بیمشتری
ومن تازه آنوقت گفتم:
خدایا تو قلبمرا می خری؟
و فردای آنروز
خدا آمد و تویقلبم نشست
و در را بهروی همه
پشت خود بست
و من روی آندر نوشتم:
ببخشید، دیگر
برای شما جانداریم
از این پس بهجز او
کسی را نداریم lost girl...
برچسب : نویسنده : مهديس niloofarane بازدید : 246 تاريخ : يکشنبه 21 خرداد 1391 ساعت: 2:04
lost girl...
برچسب : نویسنده : مهديس niloofarane بازدید : 252 تاريخ : يکشنبه 21 خرداد 1391 ساعت: 2:04
وقتي جماعت خودش هزار رنگ است
lost girl...
برچسب : نویسنده : مهديس niloofarane بازدید : 256 تاريخ : يکشنبه 21 خرداد 1391 ساعت: 2:04
نميگويم پرستوي زمان را در قفس ميکرد
نميگويم به هر کس بخت و عمر جاودان ميداد
نميگويم به هر کس عيش و نوش رايگان ميداد
همين چند روز هستي را امان ميداد
دلش را ناله ي تلخ سيه روزان تکان ميداد
lost girl...
برچسب : نویسنده : مهديس niloofarane بازدید : 289 تاريخ : يکشنبه 21 خرداد 1391 ساعت: 2:04
نميگويم پرستوي زمان را در قفس ميکرد
نميگويم به هر کس بخت و عمر جاودان ميداد
نميگويم به هر کس عيش و نوش رايگان ميداد
همين چند روز هستي را امان ميداد
دلش را ناله ي تلخ سيه روزان تکان ميداد
lost girl...
برچسب : نویسنده : مهديس niloofarane بازدید : 270 تاريخ : يکشنبه 21 خرداد 1391 ساعت: 2:04
با بي نهايت غم
کسي سراغ کوچه انتظار را از من مي گيرد
و من بن بست اندوه را در چشمانش مي بينم
به جاي پاسخ
در آغوشش مي گيرم
در بي نهايت شب غم
lost girl...
برچسب : نویسنده : مهديس niloofarane بازدید : 249 تاريخ : يکشنبه 21 خرداد 1391 ساعت: 2:04
تو کدوم کوهي که خورشيد از تو دست تو ميتابه
چشمه چشمه ابر ايثار روي سينه ي تو خوابه
تو کدوم خليج سبزي که عميق اما زلاله
مثل اينه پاک وروشن مهربون مثل خياله
کاش از اول ميدونستم که تو صندوغچه ي قلبت
کليدي داري براي درهاي هميشه بسته
کاش از اول ميدونستم که تو دستاي نجيبت
مرهمي داري براي زخم اين هميشه خسته
تو به قصه ها شبيهي ساده اما حيرت اور
شوق تکرار تو دارم وقتي ميرسم به اخر
تو پلي ،پل رسيدن روي گردابه ي ترديد
منو رد ميکني از رود منو ميبري به خورشيد
کاش از اول ميدونستم که تو صندوغچه ي قلبت
کليدي داري براي درهاي هميشه بسته
کاش از اول ميدونستم که تو دستاي نجيبت
مرهمي داري براي زخم اين هميشه خسته
lost girl...
برچسب : نویسنده : مهديس niloofarane بازدید : 299 تاريخ : يکشنبه 21 خرداد 1391 ساعت: 2:04
توي ايوون
مثل ازادي تو زندون
بي صفا
بي تحرک
بي ريابود
توي زندون
ميکنه جون
مرد با همت ميدون
توي فکر راي فرجام اميره
بي سرانجام
نداره حتي رفيقي
که بگه دردشو
درد ديدنو نگفتن
بي سرانجام
توي فکر اسمونه
که بباره
بلکه تو قطره ي بارون
بتونه اشک خدا رو هم ببينه
نميدونه حتي اشکم ديگه فايده اي نداره
lost girl...
برچسب : نویسنده : مهديس niloofarane بازدید : 191 تاريخ : يکشنبه 21 خرداد 1391 ساعت: 2:04
تنها
غمگين
نشسته با ماه
در خلوت ساکت شبانگاه
اشکي به رخم دويد ناگاه
روي تو شکفت در سرشکم
ديدم که هنوز عاشقم آه
برچسب : نویسنده : مهديس niloofarane بازدید : 271 تاريخ : چهارشنبه 17 خرداد 1391 ساعت: 18:48